مشعل هدایت قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
| ||
|
مراحل دعا 1. تمرکز و حضور قدم اول و شرط اول در دعا این است که خواسته و نیاز ما باشد، نه تقلید از نیازمندهایی که با تمام وجود خویش خواستهاند. و اگر چنین نیازی در خود حس کنیم و اهمیتش را بیابیم، ناچار به آن خلوت و فراغت و حضور و تمرکزی میرسیم که در شرایط دعا از آن نام میبرندچون ذهن ما به آن مسألهای رو میآورد که اهمیتش را یافته و ضرورتش را احساس کرده. هنگامی که ذهن من مشغول به کاری باشد که عهدهدارش هستم، به هر کجا که بروم خیالم راحت نیست و حتی در عروسی خوش نیستم و حاضر نیستم. تمرکز و حضور ذهن، نتیجهی درک اهمیت مسأله است. آنها که احساس نیازی نمیکنند ناچار به توجه و تمرکز و حضور نخواهند رسید و این است که فقط با زبانشان دعا کردهاند، نه با تمام وجودشان. و این است که این دعا شور و نوری ندارد و اثری نمیگذارد، هر چند از دل پرشوری به ما رسیده باشد . آن وقت که من میگویم: « اللّهُمَّ إِغْفِرلی» ، یا « أَوَّلُ حََاجَتی إِلَیَکَ أَنْ تَغْفِرَ لی مََا سَلَفَ مِنْ ذُنُوبی» ، باید از ذنبها و جرمها تصویری داشته باشیم. من که برای خودم به ذنبی معتقد نیستم چون میبینم هم نماز خواندهام و هم روزه گرفتهام و هم و هم، دیگر خدا چه چیزی را به من ببخشد و چه غفرانی را برای من داشته باشد، من از خدا طلبکار هم هستم دیگر چه جای عذر خواهی است . « لََا لأَنَّکَ أَهْوَنُ النّاظِرینَ الیَّ وَ أَخَفُ الْمُطَّلِعینَ عَلَیَّ، بَلْ لَانَّکَ یََا رَبِّ خَیْرُ السّاتِرینَ وَ أَرْحَمُ الرّاحِمین ». بل به این خاطر که تو مرا میپوشانی و مرا مفتضح نمیکنی و رسوا نمیکنی تا شاید با این کرامت و لطف تو ادب شوم و به راه بیایم اما اگر بدانم هر چه جز او مرا حرکت داده و هر چه جز او مرا خوشحال کرده و یا رنج داده خسارت من و زیان من و ذنب من و گناه من است، آن موقع دیگر تمام گناهها را، غیبت و تهمت و زنا و لواط، حساب نمیکنم، که این ذنبها و جرمها و این جورها و خیانتها و بیوفاییها را هم در نظر میآورم. و این است که میدانم آنها که دلشان سرشار از هزار کینه و بغض و هزار ترس و ضعف و هزار حسد و حرص و هزار غفلت و ظلم است، با تمام حرکتها به جایی نمیرسند آخر وجود آلوده و کثافتزده بر فرض بهترین عطرها را بر خود بپاشد چه بهرهای خواهد برد ؟ با این دید، اول نیاز تو پس از شناخت گناه و پس از درک نقش گناه و مزاحمتش، حتی با وجود عطرها و لطفها و بخششها، اول نیاز تو میشود غفران و بخشش. و این است که آرام نداری و با تمام وجودت میخواهی که : « إِغْفِرْلی یا غَفّار ». «أَوَّلُ حاجَتی الیک أَنْ تَغْفِرَ لی مِنْ ذُنُوبی عَلی کثرتها و أَنْ تَعْصِمَنی فیما بَقِیَ مِنْ عُمْری 5». اگر نیاز چیزی را درک نمیکنی، به تقلید نخواه، که این جز بازیگری نیست. و این بازیگری جز سیاهی قلب و خستگی و دلزدگی چیزی نمیآوردآنها که با دل بازیگر و تنها با زبان خویش، دعا میکنند محروم میشوند و رانده و دورمنی که تمام نیازم خانه و فرش و شغل و یک پسر کاکل زری است، چرا از همینها شروع نکنم و حرفهای بزرگ را بر خود بار کنم و چرا خواستههایم را از این سطح بالاتر نیاورم. من همان چیزی هستم که آن را میخواهم و همان قدر هستم که نیازش را احساس میکنم، پس چرا خودم را نشناسم و به کمتر از خودم مشغول شوم و برای کمها زار بزنم و بنالم . 2. حرکت و اقدام کسی که خواستهاش و نیازش را احساس کرده و با احساس و با تمام وجودش دعا میکند، نمیتواند امکانات خود را راکد گذاشته باشدمن که احساس میکنم باید به خانه بیایم و کلید هم دارم، پشت در نمینشینم که دعا کنم. باید از تمام امکانات خودم استفاده کنم و آن دم که کلید شکست و هیچ راهی برایم نبود و یا زمان و فرصتی نداشتم، در این هنگام عجز، به دعا رو بیاورم و حتی در عجزم و در یأسم ناامید نشوم آنها که از امکانات خود بهره نمیگیرند و با دست و پای خود راه نمیروند، هنوز نیاز خود را باور نکرده اند و احساسی ندارندو این است که در روایات هست: آنها که از امکانات خود بهرهبرداری نکرده اند دعایشان مستجاب نیست چون اینها در واقع خواستهای ندارند تا برآورده شود. 7 3. شناخت موضع و جایگاه خویش منی که یک لحظه در عمرم با دوست نبوده ام و یک لحظه با او و در راه او نبوده ام، چه توقع دارم که او یک عمر به حرف من باشد و گوش به فرمان من، گویا من خدای جهان هستم که باید خدا را هم به بیگاری بکشم . منی که خود را با قدرت و نیرو میشناسم و سرود «أَنَا رَّبُکُمُ الْأَعْلی» را زمزمه میکنم، چگونه میتوانم به دعا رو بیاورم و چگونه میتوانم با دعا به فقر و ضعف و عجز خودم و به غنا و قدرت و قرب و اجابت او اقرار کنم . منی که خود را با قدرت و نیرو میشناسم و سرود «أَنَا رَّبُکُمُ الْأَعْلی» را زمزمه میکنم، چگونه میتوانم به دعا رو بیاورم و چگونه میتوانم با دعا به فقر و ضعف و عجز خودم و به غنا و قدرت و قرب و اجابت او اقرار کنم . آن جدایی و این غرور نمیگذارد که زبان من به خواستههایم باز شود، مگر آنجا که از حق، عظمتی را شناخته باشم، که در کنار او غروری نمیشکند و از او لطفی را سراغ داشته باشم، که با من به من نمیدهد . و این است که در دعای ابوحمزه میخوانیم: خدایا من در لحظهای به تو رو آوردهام که سزاوار حتی شنیدن تو نیستم « مِنْ غَیْرِ اسْتِحْقََاقٍ لاستِمََاعِکَ مِنِّی وَ لََا استیجََابٍ لِعَفْوِّکَ عَنِّی ». من سزاوار این که از من بشنوی و یا از من بگذری نیستم . خدا من کسی هستم که اگر کودکی از وضعم و گناهم مطلع میشد کنار میکشیدم « الهی لَوْ اطَّلَعَ الْیَوْمَ عَلیََ ذَنْبی غَیْرُکَ مََا فَعَلْتُهُ» . اما این نه به این جهت بود که تو را کوچک کنم و تو در نظر من خوار باشی و پست باشی و به رایم ارزشی نداشته باشی، « لََا لأَنَّکَ أَهْوَنُ النّاظِرینَ الیَّ وَ أَخَفُ الْمُطَّلِعینَ عَلَیَّ، بَلْ لَانَّکَ یََا رَبِّ خَیْرُ السّاتِرینَ وَ أَرْحَمُ الرّاحِمین ». بل به این خاطر که تو مرا میپوشانی و مرا مفتضح نمیکنی و رسوا نمیکنی تا شاید با این کرامت و لطف تو ادب شوم و به راه بیایم . اگر نیاز چیزی را درک نمیکنی، به تقلید نخواه، که این جز بازیگری نیست. و این بازیگری جز سیاهی قلب و خستگی و دلزدگی چیزی نمیآورد 4. تسلّط بر دعاها همانطور که در قرآن دو مرحله بود: تسلط و تثبیت. و حتی بهرهبرداری از قرآن مشروط به تسلط بر تمام آن بود، همینطور در دعا یک مرحله باید به تمام دعاها مرور کرد و با آنها آشنا شداین مرور دو خاصیت دارد: یکی اینکه آنجا که زبان گنگ است و نمیتوانیم از احساس خود حرف بزنیم به توضیحهایی میرسیم که بیا و ببین و دیگر اینکه با این مرور، نیازهای ما از سطح آب و آش و در و دیوار و کفش و کلاه بالاتر میآید و نیرو و قدرت بیشتری در خود میبینیم که نه به خود که به تمام خلق میرسیم و غروری در ما مینشیند که نه اینها که تمام بهشت در ما شوری نمیآوردآنجا که آن روحها به تمام هستی قانع نشده اند و میخواهند وابستگیهایشان بریده شود و راهشان را طی کنند، چگونه میتوانیم ما بخواهیم که سنگها و مانعها را در میان راه و در پیشاپیش ما بریزند. 5. زمینه سازی یک جمله که در یک دعا است، پیش از آنکه یک جمله باشد، یک احساس است و این احساس نیاز، همراه شناختهایی است و این شناختها هم نتیجهی تفکرها و مطالعههایی . آیا میتوان یک کلمه را بر زبان آورد پیش از آنکه احساسش در دل و شناختش در سر و توجه و مطالعه و بررسیهایش در تمام حواس ما رخنه کرده باشد؟ و آیا این چنین کلمهای احساس و پیامش بدست میرسد و در دل مینشیند ؟ مهمترین مرحله برای آنهایی که دعاها و میراث عظیم نیایشها را برای درس گرفتن میشناسند، همین زمینه سازی است و همین طرح سؤال در کنار دعاهاست که چرا از این جا شروع شد . مهمترین مرحله برای آنهایی که دعاها و میراث عظیم نیایشها را برای درس گرفتن میشناسند، همین زمینه سازی است و همین طرح سؤال در کنار دعاهاست که چرا از این جا شروع شد . چرا در یک مرحله طلب است و خواهش و سپس استفهام است و سپس حیرت وحشت و دوباره تصمیم و حمد و امن و سکون با توجه به همین اصل میبینی که دعا چگونه جریان مییابد؟ چگونه از پیچ و خمها میگذرد و چگونه پیچ و خمهای روح تو را میگیرد و با خود میبرد. 8 روحی که در برخوردها و حرکتهایش، رنجها دیده و گرهها خورده، باز میشود و شکل میگیرد و حتی با اشکهایش خالی نمیشود، که او در هنگامی که به شتاب رسیده، دیگر حتی لرزشهایش، انحرافهای بزرگی ایجاد میکنند و گناههای بزرگی حساب میشوند و در نتیجه او را به سوی دستاویزی برای کنترل حتی لرزشها پیش میرانند و به مرحلهی تفویض میرسانند، که تو خودت را با کنترل عظیمی همراه میبینی و در چنان قلعهای برای درگیری مینشینی .
( 1) «و عِزّتی وَ جَلالی وَ ارْتِفاعی عَلی عَرشی لَاقَطِّعَنَّ أَمَلَ کُلِّ آمِلٍ سِوای ». کافی، ج 2، ص 66، ح 7 ( 2) کافی، ج 5، ص 83، ح 2 ( 3) کافی، ج 2، ص 466تا ص 468باب فضل الدعا و الحث علیه نمیپذیرند . ( 4) کافی، ج 2، کتاب الدعا، ص 476 ( 5) مفاتیح الجنان، دعای عالیة المضامین ( 6) کافی، ج 2، باب الاقبال علی الدعا، ص 473 ( 7) کافی، ج 2، باب من لاتستجاب دعوته، صص 510و 511 ( 8) حیلهها و حائلهایی دارد. میخواهی در این جدا کردن با تو بازی نکند. مکر نقشه کشیدن است. در نقشه، طرف بدون این که بداند، به بازی میرود. تو میخواهی که تو را هنگام جدا کردنها و حائل شدنها، به بازی نگیرند، تو بیابی و با آگاهی جدا شوی. برگرفته از: نظام اخلاقى اسلام، دکتر علی صفایی حایری نظرات شما عزیزان: [ دو شنبه 11 دی 1391برچسب:مرحله مهم در دعا, ] [ 16:5 ] [ اکبر احمدی ]
[
|
|
[ تمام حقوق مادی ومعنوی این وبلاگ متعلق : به اکبر احمدی می باشد ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |